امیر ابوالفضلامیر ابوالفضل، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره

زیباترین هدیه خدا*امیرابوالفضل*

این چند روز که نبودیم...

1391/7/11 14:55
نویسنده : مامان امیر
1,047 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگر مامان نفس مامان

جونم برات بگه این چند روز که نتونستم به وبلاگت سر بزنم و برات پست جدید بذارم واقعا شیطون شدی ماشاا..زباناز شیطنتات هر چی بگم کم گفتمنیشخند دیگه اونقدر خسته میشم که شبها واقعا توانم تموم میشهخمیازهاوه ماشاا.. خودم فدای شیطنتات بشم و اما اتفاقات این چند روز.....

١)هفته پیش ترنم جونینا اومده بودن خونمون برات کادوی خوشگل آوردن دستشون درد نکنه واقعا شرمنده مون کردنخجالت ماشین کنترلیهورا تو هم کلی ذوق کردی و باهاش سرگرم میشی خاله شبنم عمو جواد دستتون درد نکنه عکساشو برات میذارم عسلم خیلی خوش گذشت چندتا هم عکس از تو و ترنم گرفتیم که اونا رو هم برات میذارم 

٢)اولین سفر زیارتی که رفتید ٢هفته پیش بود رفتیم تکیه حضرت ابوالفضل خیلی حس خوبی داشتم  آخه اولین مکان زیارتی تو زیارت مولات آقا ابوالفضل شد عموم برا من وتو نذر داشت برا همین رفتیم و اونجا عموم برات قربونی کشت دستت درد نکنه عموی مهربونم خیلی خوش گذشت راستی یادم رفت بگم این مکان زیارتی نزدیک شهر خوی هست انشاا.. حضرت ابوالفضل همیشه یار و یاورت باشه

٣)عمه اعظمت که از اردبیل اومده بود برا دیدنت اومد و برای ختنه ات کادو یه جلیقه و بلوز خوشگل

اورد عمه کوچیکت هم برات بلوز آورد و پدر بزرگ پدری ات هم برات ٥٠ تومن هدیه داد دست همشون درد نکنه

٤)و اما میرسیم به شیطنتاتخنده جونم برات بگه کم خواب شدی مثل آدم بزرگا شبا و یه کم توی طول روز میخابی صداهایی از خودت درمیاری که بیا و ببین برات ضبط کردم که بزرگ شدی بشنوی همش دوست داری سر پا نگهت داریم برا راه رفتن عجله داریقهقهه وقتی صدات میکنیم کامل اسمتو میشناسی مامان فدات بشه پسملمقلب اولین خرابکاریت این بود که گلهای روی دیوار اتاقت رو پاره کردی خیلی ذوق  کردم زبانجند تا از عکساتو دراوردم زدم به دیوار اتاقت  عکسشو برات میذارم

٥)و اما خوردنی هایی که تازه شروع کردی و خیلی دوسشون داریخوشمزهبیسکوییت مادر له شده   موز له شده  فرنی با آرد برنج  دست مادری درد نکنه که زحمتشون با اونهتشویق راستی قطره آهن رو هم شروع کردم اما اصلا دوس نداری و به زو میخوریشآخ انشاا..  توی پست بعدی برات یه عالمه عکس میذارم

٦)و اما دلبری هایی که برامون میکنی خودتو برامون لوس میکنی عاشق بازی با بابا هستی وقتی بابا از سر کار میاد همچین براش میخندی که خستگی بابا از تنش در میاد بال بال میزنی که بری بغل بابا و باهاش بازی کنی وقتی میریم خونه مادری اونقده خوشحال میشی که اندازه ندارهلبخندخندهامیرم نفسم پاره تنم یه دونه ما دوستت داریم یه عالمه هر چی بگیم بازم کمهبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان ترنم کوچولو
11 مهر 91 15:49
سلام علیییکم چه عجب اووووومدی راه گم کردی؟
قربون ابن پسل شیطوووووووون


علیک سلام مرسیییییییییییییییی فدات