امیر ابوالفضلامیر ابوالفضل، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره

زیباترین هدیه خدا*امیرابوالفضل*

عکسای14ماهگی گل پسرم

سلام قندکم عسلم بهترینم امیرم هر رود که میگذره ماشاا..بزرگتر میشی شیرینتر و البتهههههههههههه شیطونتر بیشتر اوقات وقتی میخوابی با اینکه کارامم موندهمیشینم کنار تختت و تماشات میکنم از دیدنت سیر نمیشم وقتی میخندیو لپهای تپلیت چال میوفته واااااااااااااااااااای دیگه نگو میخام درسته بخورمت وقتی میپری بغلم و صورتتو به نشانه محبتت به من  به صورتم میچسبونییه حس وصف ناپذیری بهم دست میده انگار توی بهشتم   خدایا شکرت شکرت  این جمله رو شاید روزی هزاران بار میگم شکر که تو رو بهمون داد تو واقعا زیباترین هدیه خدایی میخام از اندازه عشق مادر جون و بابا جونتم بهت بگم که چقدر دوستت دارن مادری میگه وقتی صبح از خواب بلند میشه به عشق تو کارا...
13 تير 1392

اولین سلمونی و اولین جمله ای که گفتی!

سلام عزیزترینم در تاریخ ١٣٩٢.٣.٢٩برای اولین موهاتو کوتاه کردیم کدوم سلمونی  سلمونی بابا جون و مادر جون!!!!!!!!!! دستشون درد نکنه خیلی قشنگ شد موهات مرتب شد موهاتم نگه داشتم تا اولین موهاتو که بهش قیچی خورده بعدا ها که بزرگ شدی ببینی  ماشاا... گل پسرم اصلا اذیت نکردی اروم نشستی تا باباجون و مادر جون موهاتو کوتاه کردن  عکساشو برات میذارم در تاریخ ٩٢.٣٠٣٠  اولین جمله رو گفتی  جدیدا به من میگی نانا  ترکیبی از نسرین و مامان   کلمه های زیادی میگی آب  بابا  دی دی   اتهههههههههههههه یعنی افتاد     به به     نهههههههههههههه    &...
31 خرداد 1392

تولدم

سلام امیرم  امروز تولدمه و من خیلی خوشحالم که سی امین بهار زندگی رو در کنار وجود نازنینی چون تو هستم خدا رو هزاران بار شکر اضافه شده در تاریخ ٩٢.٣.٢٨ مثل همیشه رضای عزیزم و مادر و پدر مهربونم و داداشهای گلم و البتهههههههههههههههه جوجه نازم و ماهم امیر جان برام جشن تولد گرفتن و البتههههههههههه کادوهای خوشملللللللللل گرفتن  دست همشون درد نکنه از همه دوستای گلم هم که یادشون بود وتبریک گفتن ممنونم   ...
28 خرداد 1392

عکسای 13ماهگی جیگر مامان

سلام بالاخره وقت کردم عکساتو بذارم اینم جیگملی مامان... اینجا داری به موشت بیسکوییت میدی بخوره   موش کوچولوی مامان  گل باغ زندگیمون  قوطی ظرفای غذای جدیدتو پاره کردی نشستی توش و بهم با اشاره گفتی که گان گانت کنم یعنی ماشینش کردی و من هلت دادم تو هم میگفتی بوووووو بووووووووو   ...
18 خرداد 1392

آغاز 14ماهگیت مبارک

سلام عزیزترینم  آغاز 14 ماهگیت مبارک     نفسم پاره تنم  روز به روز بزرگتر و شیرینتر میشی  امیرم تو بهترین ما هستی   از خدای بزرگ و مهربون میخام همیشه سلامت و شاد باشی  البته این تاخیر چند روزه به علت شلوغیهاته که وقت نکردم به موقع پست بذارم    ...
17 خرداد 1392

امیر جان در 13ماهگیش

سلام عزیزترینم و بهترینم امیر جان پسرم شاید باورت نشه اما ماشاا... توی این ١ماهی که گذشت خیلییییییییییییییییییییی بزرگ شدی... کارایی که توی این ماه میکنی همچنان عاشق نمار خوندنی بخصوص با بابا جونت خم میشی و از زیر پاهات که مثل تونل کردیشون دالی میکنی بخورمت بامزه مامان همزمان با خوندن شعر شبا که ما بیداریم آقا پلیسه بیداره... تا میرسیم به قسمت ما پلیس رو دوست داریم بهش احترام میذاریم فوری احترام میذاری البته با یه انگشت!!!!!!!!!!!! بستنی میخوریییییییییییییییی چه جوررررررررررررررررررررر!!!!!!!!!!!!! بشتر بازی توی اشپزخونه رو ترجیح میدی البته بازی که چه عرض کنم خرابکاری!!!!!!!!!!! راحت خودت سوار ماشینت میشی و پیاده میشی تو...
12 خرداد 1392

بقیه عکسای12ماهگیت(دیرنوشت)

سلام عزیزترینم اینا عکسای ٢هفته آخر١٢ماهگیته که به علت مشغول بودنم به تدارکات تولدت نرسیدم به موقع بذارمشون جیگر مامان روز به روز شیرینتر و شیطونتر و بانمکتر میشی فدات بشم امیرم دیوونتم تمام وجودم فدای تو نازنینم  برای دیدن لطفا بیا ادامه... عاشق نماز خوندنتیم بیشتر وقتا با باباجون  یا بابارضا نماز میخونی الله اکبر که میگیم دستاتو میبری بالا بعدم میری سجده واااااااااااااای یعنی میخوام بخورمت با این اداهای شیرینت بعدمم با تسبیح بازی میکنی و البته به دور از چشمم که میخوای مهر رو بداری دهنت فوری میام و ازت میگیرم به همین خاطر یه دونه مهر کوچولو رو با چسب نواری پوشوندم مخصوص تو تا اگه هم گذاشتی دهنت مشکلی نباشه توی اش...
25 ارديبهشت 1392

جشن تولد امیر جان(2)عکسای تولد

سلام پسر نازم اینم از عکسای تولد البته خیلی زیادند اما خوب همشو که نمیتونم بذارم بعضیها هم تار افتادن آخه اروم نمیشدی که ازت عکس بگیریم مجبور شدم همینجور بگیرم که از هر ١٠تا فقط یکیش درست میوفتاد برای دیدن بیا ادامه... امیر و ترنم قبل از شروع مراسم  امیر وبابا جون مهربونش اینجا داری با ریسه ها بازی میکنی منم داشتم تزیینات رو تکمیل میکردم عاشق خوردن خیار شدی جدیدا  فدات بشم شیطونم ببین یعنی از اول تولد تا اخر فقط همینجور خونه رو متراژ میکردی  این کفشا هم هدیه من وبابایی    خیلی دوسشون داری  یک نمونه از شیطنتات !!ببین همه رومیزیهارو با تمام وسایل روش میکشیدی و همش میریخت ...
24 ارديبهشت 1392

جشن تولد امیرابوالفضل جان با تم پوه(2)(تزیینات تولد)

سلام عزیزم امیرم توی این پست عکسای تزیینات تولدت رو گذاشتم همش کار خودمه  انشاا.. که پسندیدی   راستی این تاخیرم به خاطر این بود که واکسنت ١سالگیت رو زدیم و تو چند روزی اصلا حال و حوصله نداری و من وقت نکردم زود عکسارو بذارم انشاا.. توی پست بعدی عکسای خودت و دوستات رو توی جشن تولدت میذارم  ... اینا کادوهای داخل گیفتها هستن گیفتهای مهمانها که خودم درست کردم ساعت تولدت ساعت ٨صبح این هم کیک تولدت   خوب شده بود    این هم عکس من در تولد ١سالگیم مثل تو منم توی تولد ١سالگی راه م...
21 ارديبهشت 1392

جشن تولد امیر جان با تم پوه(1)

سلام عزیزترینم  فرشته کوچولوی من به سلامتی ١ سالت تموم شد و ما برات یه جشن کوچولو گرفتیم انشاا.. که پسندیدی تم جشنت هم پوه بود تزیینات کار خودم بود حدود ١٧نفر مهمون داشتیم و ٥ نفر نی نی که اومده بودن تا تولدت رو باهات باشن   مراسم به خوبی و خوشی برگزار شد یه کم اولش اذیت کردی آخه عادت داری بعد از ظهر یه چرت کوچولو بزنی اما اون روز نشد البته بعدش دیکه اذیت نکردی همش در حال شیطونی و البته خرابکاری بودی عکس انداختن رو که دیگه نگو اصلا نذاشتی یه عکس درست حسابی بگیریم البته چند روز قبلش رفتیم اتلیه و عکس گرفتیم که اونا رو هم برات میذارم مراسم از ساعت ١٧ الی ٢١ طول کشید خیلی خوش گذشت کلی گفتیم و خندیدیم و نانای نای کردیم ...
17 ارديبهشت 1392